پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۵۴ ب.ظ
وقتى که فرماندار پیراهن را به زن خود برگرداند و گفت: خلیفه از عمل شما تحسین کرد و احترام گذاشت و مالیات را بخشید، بعد زن سوال کرد: آیا سلطان بر این پیراهن نگاه کرد یا نه؟ گفت: بلى...
در زمان یکى از خلفاى بنى عباس بر اثر ندادن مالیات بر اهل بلخ غضب کرد مردى را طلب کرد بعنوان فرماندار آن شهر روانه کرد و گفت: تا مى توانى بر مردم آنجا سخت بگیرید و ترحم بر آنان روا مدارید تا اینکه مالیات را بدهند.
فرماندار روانه شد به شهر بلخ و فرمانى صادر گردید که هرچه زودتر مالیات را بدهید و الا عقوبت و زندان جاى شماست با این گفتار در میان مردم سر و صداها بلند شد و دیگر آرامش نداشتند مردم فلک زده بلخ هرچه فکر کردند چاره ندیدند تا اینکه شورا کردند که بروند دامن عیال فرماندار را بگیرند تا شاید راه چاره اى پیدا شود....